لـــــــــولـــــــــویی✿(◕‿◕)

لـــــــــــــــولــــــــــــــــــویی تازه میره تو دوماه..

1390/6/3 12:33
707 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نخودکم

امروز تازه تو دوماهه شدی...

اما مگه اون تو چه خبره ؟یه دفعه دلو قلوه مامانو بهم گره نزن

داری چیکار میکنی که اینقد مامانیتو حالت تهوع داره دارم میمیرم از بد حالی

بیخیال جگر شیر نداری سفر عشق مرو ...از تاریکی که نمیترسی عشقم؟

امروز بابایی رفته دنبال مرخصیش

اگه خدا بخواد واسه عید فطر بعد 5ماه بریم دیار خودمون تورم با خودم میبرم..

18ساعت راهه بعضیا ترسوندنم که نباید برم میگن زبونم لال....خدا نکنه

حال میخوام برم دو تا گلابی وهلو بخورم خوشحال شی

نوش جونت که مامان3 کیلو کم کرده.دوستدارم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان گیلاس
4 شهریور 90 13:37
سلام
خوبی خانومی
مبارکههههههههه
به جمع نینی وبلاگی ها خوش اومدی
امیدوارم روزای خوبی رو پیش رو داشته باشین
راستی همدانی هستین
به ما سر بزنید


ممنونم
من اهل خود همدان نیستم
بابایی لولوم ارتشیه واسه همین5سالی تو یه شهریم قبلش قزوین بودیم....همدان خیلی شهر خوبیه چون خدا لولویی رو بهمون داد...
قدمتون رو چشم خوش اومدین

شهره مامان مينو
4 شهریور 90 15:18
عزيزم اين حالت ها زير مجموعه ي همين عشق مادريه ديگه...اما اميدوارم زود برطرف بشه...از سفر هم نترس اگه با ماشين برين كه نور علي نوره...يك ساعت يبار چند دقيقه بزنين كنار و استراحت كنين منكه عاشق اين استراحت هاي توي جاده ام...خودم هم وقتي مينو تو دلم بود كلي رفتم ددر واسه همينه كه دخترم الان ددري به تمام معنا خيلي مراقب نخوديت باش.منم با اجازه لينكت كردم



ممنون از دلگرمیتون...
خوشحالم بفکرم بودید هر کی یه توصیه میکنه انگار خدا یه خواهر دیگه از آسمون برام آورده....
طهورا
4 شهریور 90 15:19
سلام عزیزم.
خوشحال میشم مامانای مختلف رو پیدا میکنم.کلی ذوق میکنم.
لینکتون کردم با افتخار.
عزیزم این حالت هات طبیعیه...دیگه باید تحمل کنی چاره ای نیست.
من الان توی ماه هفتم.اون اولا ویار وحشتناکب داشتم که فکر میکردم دیگه زنده نمیمونم...اما الان خوبم...
خوب میشی خانومم.
می رم که پستای دیگت رو بخونم.
بخون پستای دیگمو اگه حال داشتی.
آرشیومم...
بهت زود زود سر میزنم.بهم زود زود سر بزن!



خوشبحالت....وایسا تا منم بهت برسم کجابا این عجله...
همین فردا پس فرداست بیاد که دیگه مارو تحویل نمیگیرید....
واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای کو تا هفت ماه برسه.....
چشم مطالبتو میخونم
مواظب خودت باش
خاله جون
4 شهریور 90 15:26
سلاااااااااااااااااام
مباااااااااااااااااارکه نی نی کوشمولو
به ما هم سر بزنید خوش میشیم
با تبادل لینک موافقید.منتظرتون هستم
مرسی



سلام مامانی
ای به چشم...با افتخار لینکیدعزیزم
طهورا
5 شهریور 90 0:21
سلااااااام.
مبارک باشه اینجا چقدر خوشششششکله.
چشم آدرست رو درست کردم خانومی.
می گما ! حالا عجله داری که چی بشه مثلا؟ چشم به هم بذاری ماه هفت می رسه.از تک تک این لحظه ها لذت ببر عزیزم.
من توی ماه چهار سرکلاژ شدم(عمل دهانه رحم واسه نی نی) الان استراحت مطلقم تقریبا( ولی کیه که گوش کنه! وقت کردی پست های مشروح اخبار و شبگرد مجنون رو بخون می فهمی!)
مواظب خودتون باش


وای اون چی چیکلاژ دیگه چیه مـــــــــــــامان من میترسم....
چقد مامان شدن سخته..الان میام